درباره من
ماهان پسر کوچولوی من در 2 خرداد سال 87 ساعت 11:20 ظهر به دنیا اومد و زندگی من و بابا ش رو بیش از پیش شاد کرد . من مریم مامان ماهان هستم و خاطرات این ماه کوچک رو اینجا می نویسم.
ادامه...
پیوندها
- شبنم احساس
- هیلدا قشنگ ترین فرشته خدا
- یادداشتهای روزانه یک گیاهخوار
- آرتین شازده کوچولوی مامان و بابا
- خاطرات بیتای عزیز
- یه جای دنج ( سنی جون )
- طلوع خورشید خندان ( هلن جان)
- مادرانه ( مهتاب جون )
- پرنسس آوینا ( سمانه جون)
- دنیای من ستایش ( مهین جون)
- پارسا کوچولوی ما
- نازدونه ها
- نازدار مامانش
- ماهان عشق ماشین
- یکتا کوچولو
- روزها ( دیبا جون )
- کودکانه ها ( ابوالفضل و اهورا )
- محمد نیکان و صالحه جون
- ماوا جون
- شهرزاد جون و پسرش حسین
- یادداشتهای روزانه یک دختر شاغل
- خاطرات زهرا ناز نازی
- خاطرات آرمیتا گلی
- نقاش گمنام
- آرش عشق زندگی
- شادان ، آورنده شادی و سرزندگی
- آشپزخانه گیاهی سیمین
- مهرگان جون و دختر نازش مینوفر
- از شما چه پنهون
- من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم
- خاطرات پریسا کوچولو
- ماهان عشق مامان بابا
- عشقم پرهام کوچولو
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- شهریور 1392 1
- خرداد 1392 1
- آذر 1391 3
- تیر 1391 3
- خرداد 1391 1
- اردیبهشت 1391 2
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 3
- بهمن 1390 3
- دی 1390 4
- آذر 1390 3
- آبان 1390 3
- مهر 1390 2
- شهریور 1390 3
- مرداد 1390 4
- تیر 1390 5
- خرداد 1390 7
- اردیبهشت 1390 9
- فروردین 1390 1
آمار : 63383 بازدید
Powered by Blogsky
کمبود وقت
سلام
همیشه برای انجام کارهای خانه وقت کم دارم و همیشه یک جای کار می لنگد ، خوب نمی رسم چکار کنم 
امروز سرکار همه مدیران محترم مأموریت بودند و همه همکاران هم در پی کارهای خودشان این وضعیت وقتی حضرات نیستند همیشه اتفاق میافته این دفعه من هم از این فرصت استفاده کردم و رفتم خونه خیلی حال داد واسه خودم موسیقی گذاشتم و کلی به کارهام رسیدم و دوباره برگشتم سر کار .
پ.ن : امروز قراربود اولین جلسه کلاس زبان ماهان توی مهدکودک برگزار بشه دیشب بابا علی بهش می گفت فردا خاله teacher میاد بهتون زبان یاد بده ! ( تا ببینم چطور بوده )
مریم
دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ
میتونم حس کنم چه حالی داده مریم جون.
باز شما دو روز در هفته تعطیلی دارید. حالا فکر کن من چه بدو بدویی دارم واسه کارام.
ایشالا سریع یاد بگیره که اگه خواستیم سفری به خارج از کشور داشته باشیم بچه ها به دادمون برسن
آره شبنم جون ولی فکر کنم شما هر روز زود تر از من خونه می رسی تا ساعت ۴ سر کار بودن خیلی خسته کننده ست
نه مریم جون جر نزن. اون 2 ساعت که من زودتر میام جزء ساعات مرده هستش. صبح تا ظهر یه زمان عالی هست واسه رسیدگی به کارای خونه و سر و سامان دادن زندگی.کل کل نکن خانمی.
جر نمی زنم شبنمی اون ۲ ساعتو استراحت می کنی عصر قبراق و سر حال می دویی دنبال کارا اما من چی
داری کل کل می کنیا... باور کن غذا از گلوم پایین نرفته مشغول آماده کردن غذای فردا میشم. استراحت کجا بود خواهر؟ اگه عسل خانم ببینه چشم ما بسته شده یه بهونه پیدا می کنه و صدامون میزنه. وقتی هم میگی نمیبینی من خوابیدم. میگه آخه من دوست ندارم شما بخوابی. حالا باز شما بگو 6 روز در هفته بهتر از 5 روز در هفته کاره.
آقا قبول حرص نخور باشه حالاکه طوری نشده ۵ روز در هفته بهتر از ۶ روزه اصلاْ هرچی تو بگی
راستی مریم جون بلاگ اسکای چجوری نظر خصوصی میفرسته؟
راست میگی الان که تو گفتی رفتم نگاه کردم انگار نظر خصوصی نداره . چقددددددددددرررررررر زشت
برگردم همون پرشین بلاگ ؟ باز شده ها
پس سانسورینگ و فیلترینگ با شماست؟ خوبه. چون بعضی اوقات یه نظرای خصوصی بیخودی میاد که هیچ دلیلی واسه خصوصی بودنش نمی بینی.
چه کنیم دیگه از جان مایه می گذاریم برای وبلاگ پسری
مریم جون منم الان اتفاقا چشمام از خواب باز نمی شه آی دلم میخواد فقط ده دقیقه بتونم چشمامو رو هم بزارم ولی اینجا نه نماز خونه ای هست نه چیزی.یعنی هست ولی برای خانومها آقایون یکیه! اگه بخوام برم خونه هم ۴۵ دقیقه تو راهم
تنها راهش اینه که همینطوری که نشستم خودمو تو پزیشن مخصوصی قرار بدم و چمامو ببندم و برم
منم ظهرها خیلی دلم می خواد بخوابم
ولی خیلی وقته که دیگه حوصلم نمی شه تا نماز خونه برم . اون پزیشن مخصوص هم وقتی رفت و آمد توی اتاق زیاد باشه قابل اجرا نیست 
در این جیم زدنهای این طوری لذتیست که در تعطیلات هم نیست
شدیداْ موافقم
سلام مامان ماهان ممنو که بهم سر زدید خوشحال میشم باز هم بهم سر بزنید
اصولا ما کارمندا بخودمونم نمیرسیم چه برسه کارهای خونه
گناه داریم بخدا