تولد شناسنامه ای

مشترک گرامی : تولدت مبارک 

هدیه شما بسته رایگان ارسال 50 پیامک به شماره های 091 تا تاریخ 26/7/90 می باشد . 

همراه اول همراه لحظه های خوش شما 

 

این پیامک همین الان به دستم رسید . خودم هم یادم نبود که امروز روز تولدمه البته تولد واقعی که نه تولد شناسنامه ای . هیچ وقت دوست نداشتم تولد واقعیم با شناسنامه ام یکی نباشه ولی هست من 5 دی ماه به دنیا اومدم و واسه اینکه برای مدرسه رفتن یکسال زودتر برم شناسنامه رو نیمه اول واسم گرفتن حالا به هر حال همینه که هست کاریش نمیشه کرد.  

 

5 دی ماه رو واسه تاریخ تولدم بیشتر دوست دارم ولی توی این روز هم تولدم مبارک   

( حالا چی میشه به یکی دوبار در سال تولدت مبارک بگید )

 

مسافرت تابستان ۹۰

سلام سلام 

بعد از دو هفته گردش و تفریح دوباره برگشتیم خونمون . جاتون خالی خیلی خوش گذشت سفر خوبی بود الان با روحیه توپ آماده رسیدگی به کار و زندگی هستم . 

به ماهان هم خیلی خوش گذشت البته فقط زمانهایی که توی جاده بودیم می گفت مسافرت هستیم وقتی به شهری می رسیدیم به نظرش مسافرت تموم شده بود. واسه خودش کلی بازی و شیطونی کرد کلی آب بازی کرد . 

مامان شهناز هم باهامون اومده بود که بودنش باهامون خیلی خوب بود . 

ماهان هرجایی که بودیم واسه خودش کلی دوست جدید و همبازی پیدا می کرد و مشغول بدو بدو یا توپ بازی می شد البته گاهی که کسی نبود بابا علی زحمت همبازی شدن با ماهان رو می کشید گاهی هم مامان شهناز رو مجبور به توپ بازی می کرد و اونم بهش می گفت مامانی من با این زانودردم که نمی تونم باهات بازی کنم ولی مگه حریف ماهانی می شد و بالاخره یواش یواش باهاش بازی می کرد . 

هرجایی می رسیدیم شصت بار می رفت دستشویی اصفهان خونه دایی پرویز که دیگه نگو هر ده دقیقه می گفت دستشویی دارم .   

روز آخری که یاسوج بودیم زنبور پای باباعلی رو نیش زد آخه جایی که سوئیت آپارتمان گرفته بودیم پشت ساختمان زنبور داری داشتند و وقتی پنجره رو باز می گذاشتیم همیشه یکی دوتا زنبور توی خونه بود وقتی این اتفاق افتاد ماهان با تعجب نگاه می کرد که باباعلی چطور نیش زنبور رو از پاش بیرون آورد و بعد وقتی از صاحب آپارتمان پرسیدیم که برای تسکین درد چه کار کنیم و گفت باید روش یخ و بعد پیاز بزارید هر کسی که بهمون زنگ می زد گوشی رو می گرفت و با هیجان این اتفاق رو با همه جزئیات تعریف می کرد . ما همش خدا رو شکر می کردیم که این اتفاق واسه ماهانی نیفتاد آخه بچه ها کم طاقتند. 

حالا سر فرصت عکس هم میزارم. 

  

باغ گلها - اصفهان

 

 

 پل خواجو - اصفهان 

  

 

سعدیه - شیراز 

 

 

آبشار یاسوج  

کشف جدید

وقتی جایی زندگی کنی که تابستان همیشه گرم و سوزانه و اخیراً شرجی یه روز که هوا خوب میشه این خوب که میگم یعنی درحد دمای 47 درجه بدون شرجی با یه باد ملایم ( این واسه ما یعنی هوای خوب در تابستان) عین ندید بدید ها زود تصمیم میگیری که شام رو ببری بیرون پنجشنبه شب اینجوری بود که گفتم، ما هم رفتیم بیرون این دفعه یه جای جدید کشف کردیم که هیچ وقت بهش توجه نکرده بودیم کنار رودخونه کارون یه سکوهایی رو درست کردن که در هر قسمتش واسه فکر کنم چهار خانواده جا هست از کنارش که رد شدیم بابا علی گفت اینجا خوبه؟ توجه که کردم دیدم جای باحالیه خلوت و با آرامش اوکی دادم و همونجا شام رو خوردیم با حال بود یه آرامشی داشت خوشمان آمد ، تصمیم گرفتیم زمانی که تنها هستیم اینجا بیاییم. 

ماهان هم با بابا علی کلی توپ بازی کرد ( چند روزه گیر داده به توپ بازی )