اولین پست سال جدید رو می خواستم غرغرانه بنویسم از تفاوتهای زحمات مادرها و پدرها توی خونه ، دیشب آخر شب هم به بابا علی اعلام کردم که فردا می خوام غرغرانه بنویسم ( اونم گفت که این پستت رو نخواهم خواند ) .
اما حالا حس غرغرنوشت رو ندارم، حالا خستگی دیشب رو ندارم .
خوب بگذریم امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و تعطیلات هم خوش گذشته باشه ( نگید میذاشتی سال دیگه می گفتی ، خوب تا حالا حس نوشتن نداشتم خو ). ما که تعطیلات بهمون خوش گذشت گرچه سفر نرفتیم ولی خوب بود .
ماهان هم هر روز می پرسید چند تا دیگه تعطیله و به مهد نمی ره ، آخرای تعطیلات به این نتیجه رسیده بود که دیگه مهدکودک تعطیل شده و همیشه پیش مامان توی خونه می مونه ( بنده خدا بچم )
امسال کلا فراموشکار شدم ، دو تا تولد رو یادم رفت تبریک بگم ( دایی محمد و خاله بهاره )البته توی تعطیلات بودیم و سرمممممون شلوغ ( گاهی اتفاق می افته به بزرگی خودشون ببخشن دیگه )
+ دیروز من و ماهان به هم قول دادیم دیگه با هم دعوامون نشه و با صدای بلند باهم حرف نزنیم ( راست می گم به خدا قول مردونه دادیم ، دست هم دادیم )
+ یادم باشد نوشت : گاهی آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود .