فرشته ها

 وقتی راننده سرویس ماهان تماس گرفت و گفت که موقع آمدن به اداره تصادف کرده و ماهان رو با یه ماشین دیگه می فرسته ، با اینکه گفت اتفاقی نیافتاده و بچه ها همه خوبن دلم هزار راه رفت تا ماهان رسید ، هیجان زده بود شاید هم ترسیده بود . 

با آب و تاب جریان رو تعریف می کرد که ما داشتیم میومدیم یه ماشین 206 محکم زد به ما بعد ما افتادیم و عمو راننده زنگ زد به پلیس و ...  

+ مطمئنم که فرشته ها از بچه ها مراقبت می کنن ولی دل یه مادر همیشه نگرانه  

 امروز صبح مجری برنامه رادیویی می گفت هر روز فقط یه بار توی زندگی مون وجودداره یعنی مثلاً 5 اردیبهشت سال 91 فقط یه بار توی زندگی هر کسی هست و می گفت از لحظاتتون بیشترین استفاده رو داشته باشید تا بعدها افسوس نخورید . 

+ یادم باشد نوشت : قدر لحظاتمون رو بیشتر بدونیم

 

به ماهانم : 

وقتی فکر می کنم می بینم روزهای با هم بودنمون چقدر زود می گذرن ، تو حالا واسه خودت مردی شدی یه مرد کوچولو ، حالا دیگه وقتی از بیرون میایم خونه خودت دستای قشنگتو می شوری و من از این بابت خیلی خوشحالم ( بابت دست شستن همیشه با هم بحث داشتیم ).  

هنوز وقتی با ماشین بیرون میریم دوست داری شیشه رو پایین بیاری و بیرون رو نگاه کنی گاهی هم سرت رو روی دستات میزاری و توی آینه بغل ماشین خودتو نگاه می کنی و من از این فرصت استفاده می کنم و نگاهت می کنم و وقتی متوجه می شی یه لبخند قشنگ بهم می زنی . 

نقاشی کردن و کتابهای آموزشی رو دوست داری ولی تا وقتی که من همراهیت کنم وقتی دنبال کاری می رم تو هم اونا رو رها می کنی و دنبال پاره کردن کاغذها و چسبوندن اونها می ری . 

به دیدن کارتون علاقمند شدی و تام و جری ، شان د شیپ ، پت و مت و جدیداً نینجا ها رو دوست داری. 

هنوز روی مالکیت بابا علی خیلی حساسی و وقتی می گم بابا علی مال منه ، هرچی دستته کنار می زاری و می چسبی بهش و میگی باباعلی مال منه ، وقتی می بینی من غمگین نگات می کنم دلت به رحم میاد و میگی باشه باباعلی مال دوتامونه. 

دیشب بابا ازت پرسید ماهان یادته کوچیک که بودی چه اسمی رو واسه خودت انتخاب کرده بودی و سریع گفتی پیچ گوشتی فازمتر ، من و باباعلی تعجب کردیم که بعد از اینهمه وقت یادت مونده ولی اسم منو بابا علی رو به خاطر نداشتی خداییش منم یادم نبود ولی بابا علی چرا گفت اسم من سسه للی بوده و اسم خودش تانکور .

نظرات 12 + ارسال نظر
شبنم مامان عسل سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:51 ق.ظ http://asalghaderi.blogfa.com

خدایا خودت پناهشون باش ..

آره مریمی روزا و لحظه ها بر نمیگردن و زندگی فیلم نیست که بشه با یک دکمه اونو عقب کشید. برای همینه که دلم می خواست میشد کمی از عطر تن کودکی عسل رو با خودم به حالا میاوردم ... اما نمیشد..
از لحظه لحظه مون تو همون لحظه لذت ببریم ...

مامان نازدونه ها سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ق.ظ http://nazdooneha.blogfa.com

خدا خودش نگهدار همه ی بچه ها باشه مخصوصن پیچ گوشتی فازمتر کوچولومون

مرسی عزیزم

مامان آرمیتا سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام عزیزم همیشه فرشته های مهربون مراقب بچه هامون هست من واقعا به چشم خودم دیدم انشالله همیشه سالم و سلامت کنارتان باشد
ماشالله به ماهان جون داره بزرگ میشه چه اسمهای جالبی بود
به ما هم سر بزن آپ کردم

مرسی عزیزم. یه زمانی وقتی کوچکتر بود همش به این اسمها صدامون می زد

ونوس سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ

خدا رو شگر که سلامته انشاله همیشه سلامت باشه و زیر سایه پدر و مادر گلش

مرسی ونوس جونم .
تو خوبی خانمی ؟ خوش میگذره؟

سنی چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ http://harirebehehti.blogfa.com

سلااااام به مامان مریم گل.نگرانیتو درک می کنم آدم تا با چشم خودش نبینه که عزیزش صحیح و سالمه خیالش راحت نمیشه.خدا رو شکر که به خیر گذشته.
اینی که میگی سریع میگذره باهات موافقم مریم جان.من هنوز اونروزایی که باردار بودی رو کاملا یادمه انگار همین دیروز بود...بچه ها به سرعت بزرگ میشن و ماها هم پیر
امیدوارم کانون خونتون همیشه گرم باشه و شادی توش موج بزنه

آره سنی جون خیلی زود میگذره انگار دیروز بود که تازه ماهان به دنیا اومد و حالا چند روز دیگه باید جشن تولد 4 سالگیش رو بگیرم

مامان پریسا دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ق.ظ http://parisajoon.niniweblog.com/

اره عزیزم . بدی مادر بودن همینه.
اخه عادت کرده همیشه برای هر چیزی بدترین فکرا رو بریزه تو ذهنش.
ایشالله خدا مراقب همشون هست.

یعنی میشه تغییر کرد؟

شبنم مامان عسل دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ق.ظ http://asalghaderi.blogfa.com

سلام مریمی
دیروز من اینجا بودم. نبودم؟
کامنت گذاشتم برات. کو پس؟

خوبی عزیزم. من الان خوبم.

نه نیومده بودی شبنمی
کامنتی نبود گلم
من اما اومدم پیشت ولی فرصت نشد کامنت بزارم
من خوب خوبم
خوشحالم که تو هم خوبی

شبنم مامان عسل دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ http://asalghaderi.blogfa.com

چرا اومدم. بلاگفا خوردتش ...

ممنونم مریمی برای تبریکت ...

اشکالی نداره اینطوریه دیگه
خواهش می کنم عزیزم .شاد باشی

مامان آرمیتا دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام گلم چرا دیگه آپ نمیکنی گلی آپ کردم منتظرم

مامان ماهان جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ http://nazdar.niniweblog.com

وای عزیزم خدا رو شکر که چیزی نشده
چه اسمهای قشنگی ای ماهان شیطون
دوست خوبم چقدر قشنگ نوشتی منم خیلی وقتا دلم برای کوچیکی ماهان دلم تنگ میشه برای عطر تنش
برای پوشک کردنش برای شیر خوردنش برای همه چی
یادش بخیر
شبنم مامان عسل خیلی زیبا نوشته
از لحظه لحظه مون تو همون لحظه لذت ببریم

وقتی عکسای نوزادی ماهان رو نگاه می کنم دلم واسه اون روزها خیلی تنگ میشه

بهاره مامان پردیس دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ق.ظ

خدا رو شکر ماهان جون که طوریت نشد ایشاله همیشه سالم باشی و خوش
آره مریم جون روز 5 اردیبهشت فقط یه بار تو زندگی هرکس هست اونم سالگرد ازدواج ماست

خوبی بهاره جونم . دلم واست یه ذره شده عزیزم
کلی ذوق کردم که اومدی اینجا
سالگرد ازدواجتون هم مبارک باشه عزیزم ایشالا سالهای سال در کنار هم خوشبخت باشید

سمیعی یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ http://taghisamiei.blogfa.com

سلام بزرگوار با مطلب تظهر فی آخرالزمان و هو شر الازمنه منتظر نظرات زیبای شما هستم. ممنون از تشریف فرمایی شما.[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد