درباره من
ماهان پسر کوچولوی من در 2 خرداد سال 87 ساعت 11:20 ظهر به دنیا اومد و زندگی من و بابا ش رو بیش از پیش شاد کرد . من مریم مامان ماهان هستم و خاطرات این ماه کوچک رو اینجا می نویسم.
ادامه...
پیوندها
- شبنم احساس
- هیلدا قشنگ ترین فرشته خدا
- یادداشتهای روزانه یک گیاهخوار
- آرتین شازده کوچولوی مامان و بابا
- خاطرات بیتای عزیز
- یه جای دنج ( سنی جون )
- طلوع خورشید خندان ( هلن جان)
- مادرانه ( مهتاب جون )
- پرنسس آوینا ( سمانه جون)
- دنیای من ستایش ( مهین جون)
- پارسا کوچولوی ما
- نازدونه ها
- نازدار مامانش
- ماهان عشق ماشین
- یکتا کوچولو
- روزها ( دیبا جون )
- کودکانه ها ( ابوالفضل و اهورا )
- محمد نیکان و صالحه جون
- ماوا جون
- شهرزاد جون و پسرش حسین
- یادداشتهای روزانه یک دختر شاغل
- خاطرات زهرا ناز نازی
- خاطرات آرمیتا گلی
- نقاش گمنام
- آرش عشق زندگی
- شادان ، آورنده شادی و سرزندگی
- آشپزخانه گیاهی سیمین
- مهرگان جون و دختر نازش مینوفر
- از شما چه پنهون
- من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم
- خاطرات پریسا کوچولو
- ماهان عشق مامان بابا
- عشقم پرهام کوچولو
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- شهریور 1392 1
- خرداد 1392 1
- آذر 1391 3
- تیر 1391 3
- خرداد 1391 1
- اردیبهشت 1391 2
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 3
- بهمن 1390 3
- دی 1390 4
- آذر 1390 3
- آبان 1390 3
- مهر 1390 2
- شهریور 1390 3
- مرداد 1390 4
- تیر 1390 5
- خرداد 1390 7
- اردیبهشت 1390 9
- فروردین 1390 1
آمار : 63306 بازدید
Powered by Blogsky
این هم هواست ...
توی این هوای اکثراً بالای 45 درجه و البته اکثراً گردوخاکی مگه میشه از خونه بیرون نرفت ، مگه میشه همه خریدها رو با ماشین انجام داد ، مگه میشه ماهان رو همیشه توی خونه نگه داشت البته که نه ولی هر وقت هم که می ری بیرون کاری روانجام بدی یا خرید کنی دمار از روزگار قشنگت در میاد ماهان هم که وقتی یه ریزه گرمش میشه دیگه حاضر به راه رفتن نیست و مامان مریم باید بغلش کنه 
ماهان که توی خیابون گرمش شده و خسته س وحاضر نیست دیگه راه بیاد
و یه مغازه بستنی فروشی رو هم در راه بازار کشف کرده که تا از اونجا رد میشیم میگه بستنی می خوام من هم زود میگم باشه تا خودم هم به نوایی برسم
* مغازه بستنی فروشی خیلی معمولیییه ولی بستنی هاش خیییییییییلی خوشمزن
** خدایا یا دمای هوای اینجا رو چند درجه کمتر کن یا ما رو پرت کن توی یه شهر خوش آب و هوا . آمین 
مریم
شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ق.ظ
خوب بچه حق داره طفلک.
چاره چیه باید بسازیم
الهی آمین
قربونت خواهر خواستی پرت بشی دست منم بگیر.
ترفند عسلک هم همینه. میشینه و راه نمیاد. اونوقته که بابایی باید بغلش کنه
عزیزم چقدر پیداست خسته شده
اگر میتونی نبرش خرید
سلام گلم
مریمی الان یکسال و خورده ایه که خانه ی بادبادک اینجا باز شده و بنظر من برای ما با این هوای غیرقابل تحمل خیلی عالیه. یه محیط کاملاً جذاب و سرگرم کننده که نیازی هم به حضور والدین نداره. توی هوای گرم من عسل رو میذارم اونجا و با خودم نمی برم. خصوصاً وقتی خریدم طول میکشه و زیاد کار دارم. قطعاً باید باشه اونجا هم ...
راستی شما کدوم شهرین که هوا اینقدر شدید گرمه؟
به خدا حق با بچه است.. داری هر دعایی می کنین ما رو هم لحاظ کنین
همیشه حق با بچه ست خو ، پس من چی
مگه شما هم دوست داری پرت شی توی یه شهر دیگه ؟ دعای من اینه ها
سلام گلم واقعا راست میگی هوا اینقدر گرم هست یا گرد و خاک تو اهواز که نمیشه جایی رفت اما بچه ها گناه دارن تو خونه باشن سعی کن شب ها بیارش بیرون که خنکتر گرمازده نشه گل پسر
ما هم آپیم
سلام مریم نازم . مگه شما ساکن کدوم شهری؟
عکسی که خسته بود خون به جیگرم کرد بچه. مواظبش باش گرمازده نشه.
چشم الهه جون مواظبشم
گاهی خودم هم از گرما در حال غش کردنم
تابستون رو دوست دارم چون پاهامو دم هر بستنی فروشی سست میکنه!
عاشقتم مریمی
حقته عزیزم وقتی حرف گوش نمیدی
اااااا مریم تو که میدونی دوست دارم از اینجا برم ولی شرایط چی
mashall che marde khoshtipi shode az tarafe man koliiiiiiiiiiiiiii boosesh kon matyami.
bastanie khoshmaze ham nooshe joone ar 2toon, faghat maryami kash barash mask mizadi, in be ghole maroof riz-garda kheili vaseye rie khatarnakand khosoosan riehaye zarife mahan .
تا حالا امتحان نکردم نمی دونم قبول میکنه یا نه
ولی حتماً این کارو می کنم . مرسی از راهنماییت گلم
راستی خوبی تو ونوسی ؟
چه خبرا ؟
khobam maryami, mamnoon. khabari nist maryami hame chi aroome .
to khobi azizam? inja alan zemestoone ,pashin ye sar biain inja ye abo-havaee avaz konin
.maryam joonam mahan copie khoete, kheili khoshtipe, bayad zoodtar dast-be kar beshamo ye dokhtar biaramo mahan ro vasash khastegari konam.
چه خوب که اونجا زمستونه ، عوضش اینجا
مرسی عزیزم ، آره خانمی دیگه راحتی بسه دست بکار شو یه نی نی ناز بیار سر تو هم شلوغ شه نمیشه که همش ما درگیر باشیم
سلام عزیزم . وای منم تحمل گرما رو ندارم . اما امسال نمیدونم چم شده که خداروشکر اذیت نیستم به خاطر گرما . حتی زودی سردم میشه .
نوش جونتون بستنی .
خوبه که امسال گرمایی نیستی عزیزم
ولی گرمای اونجا کجا و گرمای شهر ما کجا
مریم جان اینجا هم وحشتناک شده هوا.فقط خوبیه اینجا به اینه که همه کارها رو میشه تو مال ها انجام داد با این وجود تو پارکینگ ها چون مسقفه واقعا قلب آدم میگیره..اینم از معایب زندگی تو شهرهای گرمه هر چقدر هم که ما بدمون میاد این اروپایی ها حال می کنند با این هوا ظهر ساعت ۳ همچین دارن پیاده روی می کنند که انگار چلۀ زمستونه
وای سنی از گرمای هوا نگو که حالم بهم می خوره
باز وضعیت شما اونجا خیلی بهتره اینجا که حتی بعضی تاکسی های فکستنی کولر هم ندارند دیگه خودت تصور کن تاکسی سرویس بگیری توی این گرما کولر هم خراب باشه یه بچه حساس به گرما و غرغرو در این زمینه هم همراهت باشه
گرما رو نگو که حق داری گلممممممممممممم
بستنی هم نوش جونت عزیزم
ماهان جون میبوسمت
نوش جان بستنی.ما هم جای گرمی هستیم.
ولی فکر نکنم به گرمی جای ما باشه