چهارمین سالگرد تولد ماهانم

امروز یه حال و هوای دیگه دارم آخه دوم خرداد یه روز خاصه برای من و بابا علی ، روزی که به جمع دو نفره خانواده ما یک عدد ماهان اضافه شد و ما یک خانواده سه نفره شدیم چهار سال از اون روز میگذره و من همیشه خدا رو شاکرم برای داشتن ماهانم.  

  

ماهان مهربونم تولدت مبارک گلم آرزوی بهترینها رو برات دارم

عکس

از ژست های ماهان موقع عکس گرفتن 

میگم لبخند بزن ، لباش رو اینطوری میکنه

 

فرشته ها

 وقتی راننده سرویس ماهان تماس گرفت و گفت که موقع آمدن به اداره تصادف کرده و ماهان رو با یه ماشین دیگه می فرسته ، با اینکه گفت اتفاقی نیافتاده و بچه ها همه خوبن دلم هزار راه رفت تا ماهان رسید ، هیجان زده بود شاید هم ترسیده بود . 

با آب و تاب جریان رو تعریف می کرد که ما داشتیم میومدیم یه ماشین 206 محکم زد به ما بعد ما افتادیم و عمو راننده زنگ زد به پلیس و ...  

+ مطمئنم که فرشته ها از بچه ها مراقبت می کنن ولی دل یه مادر همیشه نگرانه  

 امروز صبح مجری برنامه رادیویی می گفت هر روز فقط یه بار توی زندگی مون وجودداره یعنی مثلاً 5 اردیبهشت سال 91 فقط یه بار توی زندگی هر کسی هست و می گفت از لحظاتتون بیشترین استفاده رو داشته باشید تا بعدها افسوس نخورید . 

+ یادم باشد نوشت : قدر لحظاتمون رو بیشتر بدونیم

 

ادامه مطلب ...

غرغرانه

اولین پست سال جدید رو می خواستم غرغرانه بنویسم از تفاوتهای زحمات مادرها و پدرها توی خونه ، دیشب آخر شب هم به بابا علی اعلام کردم که فردا می خوام غرغرانه بنویسم ( اونم گفت که این پستت رو نخواهم خواند ) . 

اما حالا حس غرغرنوشت رو ندارم، حالا خستگی دیشب رو ندارم . 

خوب بگذریم امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و تعطیلات هم خوش گذشته باشه ( نگید میذاشتی سال دیگه می گفتی ، خوب تا حالا حس نوشتن نداشتم خو ). ما که تعطیلات بهمون خوش گذشت گرچه سفر نرفتیم ولی خوب بود . 

ماهان هم هر روز می پرسید چند تا دیگه تعطیله و به مهد نمی ره ، آخرای تعطیلات به این نتیجه رسیده بود که دیگه مهدکودک تعطیل شده و همیشه پیش مامان توی خونه می مونه ( بنده خدا بچم ) 

امسال کلا فراموشکار شدم ، دو تا تولد رو یادم رفت تبریک بگم ( دایی محمد و خاله بهاره )البته توی تعطیلات بودیم و سرمممممون شلوغ ( گاهی اتفاق می افته به بزرگی خودشون ببخشن دیگه ) 

+ دیروز من و ماهان به هم قول دادیم دیگه با هم دعوامون نشه و با صدای بلند باهم حرف نزنیم ( راست می گم به خدا قول مردونه دادیم ، دست هم دادیم

+ یادم باشد نوشت : گاهی آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود .

سال نو پیشاپیش مبارک

 

 

بر سر سفره احساس اگر جایی بود ، سخن تبریک مرا جا بدهید . سین هشتم سخن ساده تبریک من است . جا سر سفره اگر نیست به دلها بدهید .  

نوروز پیشاپیش مبارک   

- انشالله سال 91 برای همه سال خوب و پربرکتی باشه و همه آرزوهای کوچیک و بزرگ واسه همه برآورده بشه. 

- نوروز هر جا که هستید خوش بگذرونید. 

- .....

هدیه

دریافت یه هدیه هایی آدم رو کلی ذوق زده می کنه  

گاهی بعضی ها اونقدر مهربونن که هیچ جوری نمیشه محبتشون رو جبران کرد 

دایی احمد جان ممنون از اینکه دوباره ما رو مورد لطف خودتون قرار دادید  

 

این هدیه ایه که در موردش گفتم  

-واقعاً ترکیبی از چهره دایی مهرداد و ماهان شده . 

- این عکس رو دوستش دارم زیاااااد 

- دایی جان بازم مرسی

ای ایران ای مرز پرگهر

مثل هر شب داشتیم سریال عشق ممنوع رو نگاه می کردیم دیدم بابا علی داره بهم اشاره میده که ماهان رو نگاه کن ... دستشو گذاشته بود روی صورتش و داشت یه آهنگی رو میخوند  

ای ایران ای مرز پر گهر  

 ای خاکت سرچشمه هنر   

بعضی کلمات رو می خوند و بقیه رو هم آهنگشو می زد  

 - هدفش از اینکه دستشو روی صورتش گذاشته بود نفهمیدم ولی وقتی دستشو برداشتم یه لبخند خجالت گونه روی لباش بود. 

- دیروز متن آهنگ رو از اینترنت گرفتم تا با هم تمرین کنیم . خوندن این آهنگ حس خوبی داره 

- عشق ممنوع دومین سریالیه که از ماهواره می بینیم به انتخاب من روژلب صورتی رو دیدیم و به انتخاب علی عشق ممنوع رو - خیلی وقت آدم رو تلف می کنن 

- روزهای زیادی تا پایان سال نمونده ... چقدر سریع می گذرن روزهای عمرمون