بابا بازی

مدتیه با ماهان مامان بازی یا بهتره بگم بابا بازی می کنیم. 

اولش مامان بازی می کردیم که به توصیه خاله مینا چون ماهان بیشتر نقش مامان رو واسه خودش انتخاب می کرد اسم بازی و تغییر دادیم و شد بابا بازی. 

اون مشخص می کنه که کی نی نیه و کی بابا ، که بیشتر نقش نی نی رو به من میده و خودش میشه بابام بیشتر وسایل بازی هم خیالیه یعنی یه جورایی پانتومیم بازی می کنیم البته صدا دار نه صامت. 

نقشش رو اینقدر با احساس بازی می کنه که من عاشق این بازی شدم هرچی ازش بخوام واسم فراهم می کنه البته راستش نه همه چی رو چون گاهی بهش میگم ببرم پارک میگه هوا سرده و سرما می خوری یا اینکه بستنی می خواهم میگه مریضی بدتر می شی خلاصه حرفهای خودمون و توبازی بهم تحویل میده ، اصلا در مقابل هر بداخلاقی و بد رفتاری من عصبانی نمیشه و با حوصله و مهربونی میگه چیه نی نی چی می خوای بابا ، خلاصه اینکه خیلی بابای خوبیه . 

جلوی کسی به جز خانواده خودم هم این بازی رو نمیکنه و فقط من رو به عنوان نی نی قبول می کنه و البته دایی مهرداد رو .  

 

 

- مامان ها و بابا ها سعی کنید نقشتون رو خوب خوب بازی کنید ( البته در دنیای واقعی ) باحوصله باشید و مهربون .  

- بابا کوچولوی مهربونم خیلی دوستت دارم     

زیر بارون

 واسه انجام کاری رفتم بیرون دیدم داره بارون میاد کلاهم رو گذاشتم سرم و قدم زنان رفتم که کارم رو انجام بدم یه بارون ریز آروم خوشگل در حال باریدن و نسیم خنک که حس سرمای قشنگی رو به صورتم میداد ، فکرش رو بکنید چه حالی داره قدم زدن توی این شرایط ، الان انرژیم کلی مثبته .  

- بعد از قدم زدن زیر بارون نسکافه میچسبه شما هم میل دارید ؟ 7_4_33.gif

- قدم زدن زیر بارون رو خیلی دوست می دارم 

- الان هوا به قول ماهان raining گه 

- شبنمی بالاخره شروع کردم حالا نوبت توئه 

شباهت ... ؟

 سلام

فلش رو به کامپیوتر وصل کردم تا فایل های کاری رو روش کپی کنم که دیدم یه عکس توشه بازش کردم دیدم عکس کودکی های دایی مهرداده که خیلی وقت پیش از روی لپ تاب خاله مینا کپیش کردم . 

خیلی ها میگن ماهان شبیه به داییشه .  

نظر شما چیه؟  

نتیجه یک لجبازی دوستانه

 سلام 

 روز چهارشنبه شبنمی یه پیام واسم گذاشته بود به مضمون زیر و البته پاسخ من : 

سلام مریم
یکی از همکارام امروز شله زرد برامون آورد. اومدم دلتو بسوزونم اینقدر خوشمزه بود که نگو.


پاسخ:
وای شبنم نگوووووووووووووو دلم ضعف رفت من خییلی شله زرد دوست دارم اما بلد نیستم درست کنم
الان می رم دستورش رو از اینترنت می گیرم رفتم خونه توی این دو روز درست کنم
مخصوصا که ماهان هم دوست داره امسال محرم واسه اولین بار شله زرد خورد و دوست داشت
شنبه میام واست عکس میزارم تلافی بشه 

 

و این شد که من ترغیب به درست کردن شله زرد شدم که خوب هم از آب در اومد و همه راضی بودن.  

و این هم شله زرد مریم پز

 

پ.ن :  

1- مرسی شبنم جونم که باعث شدی پختن شله زرد رو امتحان کنم  

2- قراره وبلاگ ماهان رو به وبلاگ آشپزی تبدیل کنم . چطوره؟

آش آبادانی

سلام 

واقعاً راست میگن که ذائقه بچه ها دائم در حال تغییره. نمونش همین ماهان خیلی پیش تر ها وقتی کوچیک بود سوپ و آش می خورد بعد از چند ماهی دیگه نه اصلاً دوست نداشت و حالا  

دوباره سوپ و آش رو دوست داره و حتی واسه شام آش می خوره و اما سوء استفاده من ... 

هر وقت شام نداریم می گم « بابا علی جون زود برو از آش فروشی نزدیک خونه آش بخر» 

و بابا علی هم میگه « یه وقت خودت درست نکنی هااااا » 

و اما تنبلی رو کنار گذاشتم و واسشون آش آبادانی که از مادر همسری یاد گرفتم رو درست کردم که یادگرفتن این آش هم خودش حکایتی داره  

 

تعارف نکنید شما هم بفرمائید آش  

5 دی ماه روز مامان مریم

سلام 

توجه کردید همه روز تولدشون یه حس خوب دارن منم حالا همینطورم چون امروز روز منه ... وارد سی و سومین سال زندگیم می شم . 

از دیروز دارم تولدت مبارک می شنوم و پیامک تولد مبارک دریافت می کنم و با هر کدوم کلی ذوق می کنم ( ااااااا خوب خنده نداره خوشم میاد ). 

حلوا

یکی از خوردنی هایی که ماهانم همیشه هوس میکنه حلواست که من هم زود واسش درست می کنم خلاصه اینکه هر وقت ازش بپرسی چی دوست داری واست درست کنم میگه فرنی ، حلوا و میگو و نمی دونم جریان چیه که این سه تا رو من نمی رسم درست کنم . 

روز پنجشنبه صبح تنبلی رو کنار گذاشتم و واسش حلوا درست کردم که پسری بسی ذوق کرد و کلی بغلم بود موقع تفت دادن آرد که بنینم ( ببینم ) حلوا چطوری درست میشه . 

بعد از آماده شدن و سرد شدن حلوا هم که دیگه داشت با ماهان دعوام می شد از بس که می گفت بده بخورم خلاصه اینکه بعد از سه بار که واسش گذاشتم و در آنی تمام شد کوتاه اومد و گفت بزارش واسه بعدنم . 

تلفنی که با بابا علی حرف می زد وقتی بهش گفت که به من هم حلوا می دی با اینکه هفت تا دوستش داره گفت یکم بهت می دم . 

  

بفرمائید حلوا

تاسوعا و عاشورای حسینی

امسال ماهان تمام مراسم های عزاداری امام حسین رو شرکت کرد و دائم باید جایی رو پیدا می کردیم که طبل ( یا به قول ماهان طلب ) بزنن و چون خودش هم طبل داشت تقریباً یاد گرفته بود هماهنگ با اونها به طبل ضربه بزنه خلاصه اینکه واسش جالب بود   .

وقتی به بابا علی گفتم که برای سال دیگه واسش زنجیر بخریم ماهان گفت نه زنجیر نمی خوام از اونا می خوام که می زنیم به هم و فهمیدیم که آقا از سنج خوشش اومده . 

 

شام غریبان رو به دلیل سرمای هوا و البته تنبلی و خستگی از بیرون رفتنهای بسیار سه نفری توی خونه برگزار کردیم چراغها رو خاموش کردیم و مراسم شام غریبان تلویزیون رو گذاشتیم و شمع روشن کردیم شش تا و واسه هر شمع حاجتی رو خواستیم از خداوند ، یه شمع هم واسه همه کسایی که حاجت و آرزویی دارند روشن کردیم .    

صبح روز تاسوعا

 

  روز عاشورا

 

شام غریبان