توی این هوای اکثراً بالای 45 درجه و البته اکثراً گردوخاکی مگه میشه از خونه بیرون نرفت ، مگه میشه همه خریدها رو با ماشین انجام داد ، مگه میشه ماهان رو همیشه توی خونه نگه داشت البته که نه ولی هر وقت هم که می ری بیرون کاری روانجام بدی یا خرید کنی دمار از روزگار قشنگت در میاد ماهان هم که وقتی یه ریزه گرمش میشه دیگه حاضر به راه رفتن نیست و مامان مریم باید بغلش کنه
ماهان که توی خیابون گرمش شده و خسته س وحاضر نیست دیگه راه بیاد
و یه مغازه بستنی فروشی رو هم در راه بازار کشف کرده که تا از اونجا رد میشیم میگه بستنی می خوام من هم زود میگم باشه تا خودم هم به نوایی برسم
* مغازه بستنی فروشی خیلی معمولیییه ولی بستنی هاش خیییییییییلی خوشمزن
** خدایا یا دمای هوای اینجا رو چند درجه کمتر کن یا ما رو پرت کن توی یه شهر خوش آب و هوا . آمین
خوب چیه عنوانم نمی یاد
فقط اومدم یه آپ آبکی بکنم کسی دعوام نکنه
اینم دو تا عکس از ماهان وقتی که اومده بود اداره مامان
پ.ن : توی عکس دومی این شکم بچه نیستا ، پیراهنش پف شده