ماهان پسر کوچولوی من در 2 خرداد سال 87 ساعت 11:20 ظهر به دنیا اومد و زندگی من و بابا ش رو بیش از پیش شاد کرد . من مریم مامان ماهان هستم و خاطرات این ماه کوچک رو اینجا می نویسم.
ادامه...
سلام. صبح بخیر آی بگردم اون ژست دخترکش رو حالا دیگه عکس ماهان من شد آبکی؟ می کشمت مریم!
آره .. و دل هیلدا هم برای اون ... می گفت سپردم مامانم حسابی سرگرمش کنه که دلش هوای منو نکنه .. گفتم بشرطی که وقتی برگردی دیگه تحویلت نگیره و بگه مامان ژیلا رو میخوام. تو کی هستی؟؟
اول جیگر مامان ماهان رو برم من با عنوان پست چند نقطه اییش بعد هم جیگر پسرش رو پستی که با عکسهای قشنگ ماهان جون مزین شده که دیگه آبکی نمیشه مملو میشه از عطر وبوی گل میبوسمش
سلام. صبح بخیر

آی بگردم اون ژست دخترکش رو
حالا دیگه عکس ماهان من شد آبکی؟ می کشمت مریم!
آره .. و دل هیلدا هم برای اون ... می گفت سپردم مامانم حسابی سرگرمش کنه که دلش هوای منو نکنه .. گفتم بشرطی که وقتی برگردی دیگه تحویلت نگیره و بگه مامان ژیلا رو میخوام. تو کی هستی؟؟
عنوانشو بذار بدون شرح ماهانی
سلام . ماشاا... به این گل پسر و مامانش
اگه راست میگی پی نوشتت رو ثابت کن
اول جیگر مامان ماهان رو برم من با عنوان پست چند نقطه اییش بعد هم جیگر پسرش رو
پستی که با عکسهای قشنگ ماهان جون مزین شده که دیگه آبکی نمیشه مملو میشه از عطر وبوی گل میبوسمش
سلام مریمی. خوبی؟
گذر زمان ... بهترین دوای درده
خوبم گلم
آره فقط گذر زمان می تونه دوای بعضی از دردها باشه
میبوسمت گل پسر
مامانی خصوصی
وای چقدر عکسش با آفتاب گیر من با حال افتاده .چند وقته سری به اداره نزده وقتشه که بیآریش.
اگه به ماهان بگم که گفتی بیارمش اداره که با سر میاد