تولد بهترین دایی دنیا

سلام 

امروز تولد دایی مهرداده که ماهان خیییییییییییلی دوستش داره ،یه داداش خوب و یه دایی مهربون  که از وقتی ماهان به دنیا اومد خیلی واسش زحمت کشیده . رابطه ماهان باهاش خیلی خوبه گرچه از زمانی که عاطفه جون وارد زندگیش شده ( همه وقشو پرمی کنی عاطفه جون بزار یکم هم مال ما باشه خوب ) و همچنین سر کار رفته کمتر می بینیمش ولی مهربونیاش اینقدر زیاده که همون حضور کمش هم باعث دلگرمیه  

 

.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک.•* زیبــا ســاز بــرای مـــا *•. www.zibasaz4us.blogsky.com حروف متحرک

 

تولدت مبارک

پارک چوبی

 سلام

توی این هوای گرم تابستان پارک رفتن هم حکایتیه ولی خوب چه میشه کرد بچه که این چیزها رو نمی فهمه بازی میخواد و سرگرمی  

 

 

 

پی نوشت : 

1- دو روزه که ماهان با گریه مهد میره یعنی چهارشنبه اینطوری بود امیدوار بودم که امروز این اتفاق نیافته که متأسفانه امروز هم دوست نداشت بره مهد و با گریه از بغلم جداش کردن ، خیلی بده وقتی روز اینطور شروع می شه . 

2- اولین روز شرجی در تابستان 90 ( خدایا به داد بررررررس )

ماشینی برای عشق مامان و بابا

این هم از ماشین آقا ماهان   

تغییر تایم تابستانه

چند سالی هست که تابستان تایم اداری بعلت صرفه جویی در مصرف انرژی کم میشه و امروز اولین روز تجریه تایم جدید تابستانه در سال 90  ( فکر کنم این موضوع از سال ۸۶-۸۷ که خشکسالی بود به راه افتاد ) بهرحال ما که حالشو می بریم تایم حالا از 6:30 تا 14:30 که در واقع صبحها تا 7 وقت داریم کارت بزنیم و در اخر هم از 14:15 می تونیم کارت خروجی رو بزنیم و پنجشنبه ها هم که تعطیل ، حالا وقت بیشتری برای با ماهان بودن دارم و خستگی هم کمتره هوووووررررااااا 

 

پ.ن  

1- ماهان علاقه بیشتری به دیدن کارتون پیدا کرده و با دقت بیشتر تی وی نگاه می کنه 

2- خرد کردن کاغذ رو با قیچی بسیار دوست داره طوری که نیم تا سه ربع ساعت می شینه و کاغذ خرد می کنه ( یادم باشه واسش چکنویس ببرم بچم خرد کنه  )

صبح پنجشنبه

یک لحظه از خواب بیدار می شم و میبینم که بابا علی داره آماده می شه که بره سرکار باهاش خداحافظی می کنم و اون میره , هرکاری می کنم دیگه خوابم نمی بره بعد از مدتهای مدید تصمیم می گیرم تا پسری خوابه کامپیوتر رو روشن کنم آخه همیشه سرکار وب گردی می کنم و خونه شاید ماهها کامپیوتر روشن نمی شه خلاصه بعد می فهمم که ای داد بیداد ظاهراَ موس کامپیوتر خراب شده و به سختتتتتیییی حرکت می کنه , کم نمی یارم و همونجوری ازش کار می کشم به اینترنت وصل می شوم و توی وبلاگ شبنم جون یه مطلب قشنگ می خونم و شاد می شم . ای بابا پسری انگار بو بره که من بیدارم داره صدام می زنه فعلاَ بای

کمبود وقت

سلام  

همیشه برای انجام کارهای خانه وقت کم دارم و همیشه یک جای کار می لنگد ، خوب نمی رسم چکار کنم  

امروز سرکار همه مدیران محترم مأموریت بودند و همه همکاران هم در پی کارهای خودشان این وضعیت وقتی حضرات نیستند همیشه اتفاق میافته این دفعه من هم از این فرصت استفاده کردم و  رفتم خونه خیلی حال داد واسه خودم موسیقی گذاشتم و کلی به کارهام رسیدم و دوباره برگشتم سر کار . 

 

پ.ن : امروز قراربود اولین جلسه کلاس زبان ماهان توی مهدکودک برگزار بشه دیشب بابا علی بهش می گفت فردا خاله teacher میاد بهتون زبان یاد بده ! ( تا ببینم چطور بوده )

تولد سه سالگی

روز تولد ماهان واسش یه کیک کوچولو گرفتیم و شمع فوت کنون داشتیم و چند تا عکس گرفتیم ، آخر شب هم خاله مینا ، دایی مهرداد و عاطفه جون اومدن پیشمون و ما که هنوز کیک رو نبریده بودیم دوباره با هم چند تا عکس انداختیم بعد کیک خوردیم ، خوش گذشت . پسر کوچولوی من وارد 4 سالگی شد . 

مادر یعنی مهربانترین

 

 

مادرم ، با تو زیستن ، بهشت زندگی من است . 

 

روز مادر بر همه مادران خوب مبارک باد.