-
تولد شناسنامه ای
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 08:57
مشترک گرامی : تولدت مبارک هدیه شما بسته رایگان ارسال 50 پیامک به شماره های 091 تا تاریخ 26/7/90 می باشد . همراه اول همراه لحظه های خوش شما این پیامک همین الان به دستم رسید . خودم هم یادم نبود که امروز روز تولدمه البته تولد واقعی که نه تولد شناسنامه ای . هیچ وقت دوست نداشتم تولد واقعیم با شناسنامه ام یکی نباشه ولی هست...
-
مسافرت تابستان ۹۰
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 11:34
سلام سلام بعد از دو هفته گردش و تفریح دوباره برگشتیم خونمون . جاتون خالی خیلی خوش گذشت سفر خوبی بود الان با روحیه توپ آماده رسیدگی به کار و زندگی هستم . به ماهان هم خیلی خوش گذشت البته فقط زمانهایی که توی جاده بودیم می گفت مسافرت هستیم وقتی به شهری می رسیدیم به نظرش مسافرت تموم شده بود. واسه خودش کلی بازی و شیطونی کرد...
-
کشف جدید
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 11:52
وقتی جایی زندگی کنی که تابستان همیشه گرم و سوزانه و اخیراً شرجی یه روز که هوا خوب میشه این خوب که میگم یعنی درحد دمای 47 درجه بدون شرجی با یه باد ملایم ( این واسه ما یعنی هوای خوب در تابستان) عین ندید بدید ها زود تصمیم میگیری که شام رو ببری بیرون پنجشنبه شب اینجوری بود که گفتم، ما هم رفتیم بیرون این دفعه یه جای جدید...
-
مهربان همسرم تولدت مبارک
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 10:34
ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی تولدت مبارک 24 مرداد ماه رو دوست دارم چون روز تولد توست انشالله جشن تولدت رو تا 120 سال واست بگیریم. این چهارمین جشن تولد تو که سه نفری جشن می گیریم ( من ، تو و ماهان)، ماهان از وقتی فهمیده که همین...
-
پشیمونی
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 13:08
چقدر بده زمانی که بچه ها لج می کنن و بدتر ازاون همزمانی این لج کردن با بی حوصلگی یا خستگی یه مادره. یکی از چیزهایی که همیشه بحث داریم با ماهان دستشویی رفتنه دیشب موقع سر همین موضوع درگیری داشتم با ماهان ، دستشویی نمی رفت منم لج کردم گفتم اگه دستشویی نری از قصه و داستان خبری نیست اونم بغض کرد بعد هم گریه و رفت بغل بابا...
-
رمضانی دیگر
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 09:03
سلام فردا ماه رمضان شروع میشه ، رمضان 1432 ، دوباره به سفره رحمت ، برکت ، بخشش و عشق خداوند دعوت شدیم ولی ماه رمضان امسال واسه ما رنگ و بویی خاص داره ، التماس دعا این روزها ماهان همش تو فکر مسافرته هی به بابا علی میگه پس کی می ریم مسافرت ، احتمالاً توی مهد کودک بچه ها در این مورد حرف زدند که توی ذهن پسری همچین سئوالی...
-
تولد خاله جون مینا
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 12:36
سلام جمعه 7 مرداد تولد خاله میناست البته تولدی در کار نیستا چون خاله مینا به همراه گروه کوهنوردی می خواد بره آبشار لردگان ، دایی مهرداد و عاطفه جون هم همراهش هستند خلاصه اینکه شاید اونجا تولد بگیرن . مینا جونم تولدت مبارک انشالله به همه آرزوهات برسی گلم اینم کیک واسه تولدت بعد نوشت : عکس کیک تولد خاله مینا که دایی...
-
آرش کوچولو
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 09:08
سلام 5 اسفند 89 بود که آرش پسر خاله مریم به دنیا اومد و به جمع دوستان ماهان اضافه شد ، روز سه شنبه عصری خاله مریم تماس گرفت و گفت که به خاطر کاری اومدن اهواز و می خواد بیاد خونمون . خودتون که می دونید دیدن یه دوست قدیمی چه حس خوبی به آدم می ده به خصوص اینکه دوران دانشجویی رو هم باهم گذرونده و کلی خاطره مشترک داشته...
-
عکس سه سالگی
شنبه 18 تیرماه سال 1390 11:03
سلام عکسهای سه سالگی ماهان رو در واقع سه سال و یک ماهگی گرفتیم که البته به خاطر مشغله کاری و کمبود وقتی که ما داریم تأخیر یک ماه قابل اغماضه دیگه . واسه گرفتن همین عکسها کلی دردسر داشتیم با ماهان، اول رفتیم پاساژ آسمانه ، قصد داشتیم بریم عکاسی آبی خیر سرمون که وقتی ماهان عکاس رو پشت میزش دید نمی دونم واقعاً به جای اون...
-
طعم خوش چای
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 08:09
زندگی جیره مختصری است مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند زندگی را با عشق نوش جان باید کرد
-
تولد بهترین دایی دنیا
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 10:55
سلام امروز تولد دایی مهرداده که ماهان خیییییییییییلی دوستش داره ،یه داداش خوب و یه دایی مهربون که از وقتی ماهان به دنیا اومد خیلی واسش زحمت کشیده . رابطه ماهان باهاش خیلی خوبه گرچه از زمانی که عاطفه جون وارد زندگیش شده ( همه وقشو پرمی کنی عاطفه جون بزار یکم هم مال ما باشه خوب ) و همچنین سر کار رفته کمتر می بینیمش ولی...
-
پارک چوبی
شنبه 4 تیرماه سال 1390 12:17
سلام توی این هوای گرم تابستان پارک رفتن هم حکایتیه ولی خوب چه میشه کرد بچه که این چیزها رو نمی فهمه بازی میخواد و سرگرمی پی نوشت : 1- دو روزه که ماهان با گریه مهد میره یعنی چهارشنبه اینطوری بود امیدوار بودم که امروز این اتفاق نیافته که متأسفانه امروز هم دوست نداشت بره مهد و با گریه از بغلم جداش کردن ، خیلی بده وقتی...
-
ماشینی برای عشق مامان و بابا
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 09:22
این هم از ماشین آقا ماهان
-
تغییر تایم تابستانه
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 11:46
چند سالی هست که تابستان تایم اداری بعلت صرفه جویی در مصرف انرژی کم میشه و امروز اولین روز تجریه تایم جدید تابستانه در سال 90 ( فکر کنم این موضوع از سال ۸۶-۸۷ که خشکسالی بود به راه افتاد ) بهرحال ما که حالشو می بریم تایم حالا از 6:30 تا 14:30 که در واقع صبحها تا 7 وقت داریم کارت بزنیم و در اخر هم از 14:15 می تونیم کارت...
-
صبح پنجشنبه
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 08:12
یک لحظه از خواب بیدار می شم و میبینم که بابا علی داره آماده می شه که بره سرکار باهاش خداحافظی می کنم و اون میره , هرکاری می کنم دیگه خوابم نمی بره بعد از مدتهای مدید تصمیم می گیرم تا پسری خوابه کامپیوتر رو روشن کنم آخه همیشه سرکار وب گردی می کنم و خونه شاید ماهها کامپیوتر روشن نمی شه خلاصه بعد می فهمم که ای داد بیداد...
-
کمبود وقت
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 14:15
سلام همیشه برای انجام کارهای خانه وقت کم دارم و همیشه یک جای کار می لنگد ، خوب نمی رسم چکار کنم امروز سرکار همه مدیران محترم مأموریت بودند و همه همکاران هم در پی کارهای خودشان این وضعیت وقتی حضرات نیستند همیشه اتفاق میافته این دفعه من هم از این فرصت استفاده کردم و رفتم خونه خیلی حال داد واسه خودم موسیقی گذاشتم و کلی...
-
تولد سه سالگی
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 13:46
روز تولد ماهان واسش یه کیک کوچولو گرفتیم و شمع فوت کنون داشتیم و چند تا عکس گرفتیم ، آخر شب هم خاله مینا ، دایی مهرداد و عاطفه جون اومدن پیشمون و ما که هنوز کیک رو نبریده بودیم دوباره با هم چند تا عکس انداختیم بعد کیک خوردیم ، خوش گذشت . پسر کوچولوی من وارد 4 سالگی شد .
-
مادر یعنی مهربانترین
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 08:53
مادرم ، با تو زیستن ، بهشت زندگی من است . روز مادر بر همه مادران خوب مبارک باد.
-
گل مامان تولدت مبارک
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 13:01
سلام امروز تولد ماهان عزیزمه ، سه سال پیش توی همچین روزی ساعت 11:20 بود که توی بیمارستان مهر به دنیا اومد ، سه ساله که با اومدن این فرشته مریم و علی ، مامان و بابا شدن ، واژه هایی که هر بار از دهن تو واسه صدا زدن ما بیرون میاد و ما با شنیدنش عشق می کنیم . ماهان گلم با اومدنت به زندگی ما شادی و گرمی بیشتری بخشیدی و ما...
-
عشق ماشین
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 12:42
برای انجام کاری به نمایندگی ایران خودرو رفته بودیم ، وقتی وارد شدیم ماهان از دیدن این همه ماشین تروتمیز یک جا کلی ذوق کرده بود و هی میگفت مامان اینو ببین مامان اون قرمزرو ببین خلاصه کلی حال کرد واسه خودش. یکی از آقایونی که اونجا کار می کرد از ماهان خوشش اومده بود سوئیچ دستشو داد به ماهان و گفت برای تو ماهانو بگی کلی...
-
دلتنگی
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 10:12
سرمان به کار گرم بود که در اتاق باز شد ،دیدیم یکی از همکارها پسرش را آورده تا ما ببینیم ، پسری بامزه با قیافه ای قلدرانه به اسم آراد که هرچه اصرارکردیم که به داخل بیاید قبول نکرد حتی وعده ی دادن بسکویت هم راضیش نکرد ، همان دم در کمی صحبت کردیم و رفتند و من با دیدن او دلم برای پسری تنگ شد کاش الان میدیدم در مهد چه می...
-
خاله لینا
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 12:27
سلام خاله لینا را خیلی دوست دارد خودش و ماشینش را ، وقتی خاله لینا یا همون استارتر رو میبینه یه دسته حسابی بهش میده و شش دانگ حواسش به این موضوعه که ببینه سوئیچ ماشین دستشه یا نه ، اگر نبود که خوب اتفاق خاصی رخ نمیده ولی اگه سوئیچ رو ببینه واویلاست ، کلید رو میگیره و به هیچ وجه من الوجود راضی نمی شه که بهش بده و میگه...
-
نازنین ناز نکن
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 14:44
نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن نازنین قهر نکن زندگیمو زهر نکن یه آهنگ هایی به نظر پسری خیلی جالب هستند و وقتی پخش می شن به اونها علاقه نشون میده و حتماْ باید با صدای بلند بهشون گوش بده . آهنگ بالا یکی از اوناست. آهنگ مریم ( آرتین ) و همه چی آرومه ( حمید طالب زاده ) رو هم خیلی دوست داره که البته سلیقمون توی انتخاب...
-
پسر رنگارنگ
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 15:10
سلام دیروز ظهر موقع رفتن به خونه مامان شهناز ماهان واسه خودش از توی کمد یه شال پیدا کرد و سرش زد و اصرار پشت اصرار که من باید شال بزنم ، من و بابا علی وقتی از پسش برنیومدیم گفتیم خوب بزن ولی گرمت میشه ها خلاصه سوار ماشین که شدیم عینکش رو هم طبق معمول روی چشماش گذاشت و خلاصه تیپش خیلی دیدنی بود رنگ و وارنگ . پ . ن 1 :...
-
25 فروردین - مهمانی دوستان قدیمی
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 14:48
سلام 25 فروردین ماه خاله شاداب و خاله نسرین خونمون مهمون بودن ما همکلاسی دبیرستان بودیم و الان همکار هستیم ، اون شب خیلی خوش گذشت بچه ها هم خیلی بازی کردن . ماهان و رونیکا هر از گاهی بخاطر اسباب بازی دعواشون می شد و من و خاله نسرین میانجی گری می کردیم و هر جور بود قضیه رو فیصله می دادیم این وسط بیتا کوچولو هم واسه...
-
آموزش زبان انگلیسی
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 11:58
سلام چند روزیه که تو فکرم کم کم آموزش زبان رو واسه ماهانکم شروع کنم طبق مقالاتی که توی اینترنت خوندم آموزش زبان رو باید از سه سالگی برای بچه ها شروع کرد البته بستگی به این داره که کودک در این سن فارسی رو خوب حرف بزنه و معنی کلمات را در جمله فارسی بشناسه . قبل از سه سالگی هم میشه مقدمات آموزش زبان را فراهم کرد فقط با...
-
کلمات
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 10:04
سلام خیلی وقته که می خواهم کلماتی رو که یه جور دیگه ادا می کنی اینجا بنویسم که بعدها فراموش نکنم ولی فرصت نمی شه ولی قصد دارم حالا این کارو بکنم و به مرور زمان تکمیلش کنم گرچه خیلی از اونها رو شاید فراموش کرده باشم . آشمَمو = آشپزخانه قبلاً به آشپزخانه آشمَمو می گفتی نمیدونم این دو کلمه چه شباهتی به همدیگه داشتند که...
-
خلبان کوچک
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 14:16
سلام چند وقت پیش قراربود عکاس بیاد مهد ماهان و از بچه ها عکس بگیره و اطلاع دادند که بیایید و مدل عکس برای بچه ها انتخاب کنید و از اونجایی که دفعه قبل از عکسهایی که در مهد گرفته شده بود خیلی راضی نبودم این بار فقط یک مدل برای ماهان انتخاب کردم که نتیجه کار این شد .
-
تغییر خانه مجازی
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 10:27
سلام امروز خانه مجازی ماهان رو از پرشین بلاگ ( www.mahanema.persianblog.ir )به بلاگ اسکای تغییر دادم چون دائم برای ورود به سایت مشکل داشتم ( اینجا بنا به دلایلی هر از گاهی ورود به دو سایت پرشین بلاگ و بلاگفا رو غیر فعال می کنن ) و چون خونه فرصت آپ کردن وبلاگ ماهانو ندارم تصمیم گرفتم از سرویس بلاگ اسکای استفاده کنم...